گروه سنی پیشنهادی: ۸+
در کویری بیانتها هزاران گُل خیال روییده بود. آنها نامرئی بودند و هیچ انسانی آنها را نمیدید. هروقت کسی به کویر میرفت و رویایی در سر میپروراند، بذر خیالش در کویر میرویید، اما اگر رویایش را فراموش میکرد گُل خیال در آسمان ناپدید میشد.
یک روز دو فرشتهی کوچک که نگهبان گُلهای خیال بودند صدایی را از داخل یکی از گُلهای شیشهای شنیدند. فکر میکنید آن صدا چه بود. آن گُل، رویا و آرزوی چه کسی بود؟ آیا دو فرشتهی نگهبان توانستند کمکی به او کنند؟
این داستان دربارهی رویا و خیالورزی و اهمیت آن است. نویسنده با تخیل خود رویاها و آرزوهای انسانها را به گُلهایی تشبیه کرده که در دل کویری بیانتها کاشته میشوند و فکر کردن به آنها باعث رشد و شکوفا شدنشان میشود. گُلهای خیالی که هر کدام رنگ و شکل خود را دارند، متنوع و رنگارنگاند و اگر فراموش شوند پَر میکشند و در آسمان ناپدید میشوند و حالا دو فرشتهی نگهبان باید به کودکی که در یک گُل خیالی شیشهای قرار دارد کمک کنند تا به آرزویش برسد.
شاید بتوان گفت این اثر تلنگریست به مخاطبش که به رویاها و آرزوهایش فکر کند، آنها را بااهمیت بداند و نگذارد به فراموشی سپرده شوند. تخیل، خیالپردازی و داشتن رویا در زندگی هر انسان نقش موثری دارد. بسیاری از کارهای انسان ابتدا در ذهن و تخیل او پرورش داده میشود و سپس از قوه به فعل درمیآید. خیالپردازی روشی سالم برای مواجهه با موقعیتها و خلق ایدههای جدید است و میتواند باعث ایجاد خلاقیت و آرامش شود و مهارت حل مسئله را نیز تقویت میکند.
پس از خواندن این کتاب میتوان دربارهی داشتن رویا و خیالپردازی با کودک گفتگو کرد و از او پرسید که چه زمانی دوست دارد رویا ببافد یا دربارهی موضوعی خیالپردازی کند و این کار چه کمکی به او میکند و باعث بروز چه احساساتی در وجودش میشود. پاسخ به این پرسش نیز اهمیت دارد که چرا انسان گاهی رویاهای خود را فراموش میکند؟ در این حالت چه اتفاقی برای رویا و خیالات او میافتد؟
طراحی و پیاده سازی توسط ایده گستران
تمامی حقوق برای دهکده کتاب بازی و اندیشه محفوظ است